جایگاه امامت در روایات مخالفین

ساخت وبلاگ
جایگاه امامت در روایات مخالفین

طبق روایات معتبرۀ مخالفین ثابت می‌کنیم که «امام » تنها حضرت امیر و فرزندان طاهرینشان علیهم‌السلام هستند.

ابوسعید خدری نقل می كند:

«قال قال رسول الله اِنّ احبَّ الناس الی الله یوم القیامه و ادناهم منه مجلساً امام عادل [عدل] و ابغض الناس الی الله و ابعدهم منه مجلساً امام جائر.»

(الترمذی: الجامع الکبیر، ج 3، ص 11، ح 1329، دارالغرب الاسلامی، ط 1996)

محبوب ترين مردم در نزد خداوند در روز قيامت و نزديكتر از همه به او پيشواى دادگستر است؛ و مبغوض ترين مردم و دورتر از همه به او پيشواى ستمگر است.

مدلول حدیث شریف اینست که محبوب ترین بندگان خدا در روز قیامت پیش خدا و نزدیک ترین آنها به خدا از نظر مقام قرب معنوی،
چه کسی است؟
امام عادل ؛

و مغبوض ترین افراد نزد خدا امام جائر است.

در این سخن رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، فرق بین آن کس كه رهبر عادلی برای مردم باشد؛
و آن کس که رهبر جائری برای مردم باشد ذکر گردیده است.

این حدیث در سایر کتب معتبر عامه نیز آمده است؛
از جمله در مسند احمد حنبل ج 3، ص 22.


حدیث بعدی كه عده ای از صحابه آن را نقل می‌كنند؛
این‌ است:

«من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و...‌ »

(صحیح البخاری، چاپ بولاق، ج 4، ص 50 و صحیح البخاری سه جلدی، ج 2، ص 182)

هر کس که از من اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است؛ و هر کس نافرمانی مرا کند نافرمانی خدا را کرده است.

البته این سخن نیازی به شاهد آوردن حدیث ندارد؛

متن آیۀ كریمه چنین است:

«مَّنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَیهِمْ حَفِیظًا»
﴿نساء/80﴾

هر كس از پيامبر فرمان برد در حقيقت ‏خدا را فرمان برده و هر كس رويگردان شود ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستاده‏ ايم.

معنی آیۀ شریف اینست كه كسی نمی‌تواند بگوید من كاری به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ندارم؛
من از خدا فرمان می برم!
خدا فرمانبری جز از راه پیامبر خود را قبول ندارد؛
كه بگوئی منهای اطاعت رسول، اطاعت خدا را می كنم.

بعضی ها می گویند هر فردی یك راهی به خدا دارد. این حرفها بر خلاف ضوابط شرع است.
البته حمل به صحت این سخن اینست كه فرض شود نه گویندگان می دانند چه می‌گویند ، و نه شنوندگان درک می‌کنند كه چه چیزی گفته می‌شود!

«من یطع الرسول فقد اطاع الله» یعنی خدا غیر از راه پیامبر صلی الله علیه و آله به کسی فرمان نمی دهد، که بگویند ما چه کار به پیامبر داریم؟!

خدا چنین اراده فرموده است که جز از راه پیامبر خدا ، از راه دیگری فرمانی به کسی نمی دهد، تا کسی بتواند این ادعا را بکند که من آنچه را خدا می خواهد انجام می دهم.

لذا خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله)
می‌فرمایند:
(حال متن کامل حدیث)

«من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و من یطع الامیر [الامام] فقد اطاعتی و من یعصی الامیر [الامام] فقد عصانی انّما الامام جُنّه یقاتل من ورائه و یتَّقی بِه»

(صحیح البخاری، چاپ بولاق، ج 4، ص 50 - صحیح البخاری سه جلدی، ج 2، ص 182 - صحیح مسلم، چاپ طیبه، ج 2، ص 891، با کمی اختلاف)

هر کس مرا اطاعت کند قطعاً خدا را اطاعت کرده است؛ و هر که مرا نافرمانی کند قطعاً خدا را نافرمانی کرده است؛ هرکه امیر یا امام را اطاعت کند قطعاً مرا اطاعت کرده است؛ و هر کس امیر یا امام را نافرمانی کند قطعاً مرا نافرمانی کرده است. جز این نیست که امام سپری است که از پشت آن می جنگند؛ و به وسیلۀ آن مصون می مانند.

شرح روایت::

رسول اکرم صلی الله علیه و آله
می‌فرمایند که آن کس که اطاعت از امیر یا امام کند، از من اطاعت کرده است؛
«و من یعصی الامیر [الامام] فقد عصانی» آن کس که از امیر یا امام نافرمانی کند،
معصیت مرا کرده است.

«انّما الامام جُنّه یقاتل من ورائه و یتَّقی بِه» می فرمایند امام سپر امت است.
چرا؟

چون امام كسی است كه امت می‌تواند در پشت سر او جنگ و جهاد كند؛ و امام آن كسی است که امت به واسطۀ او بلا را از خود دفع می‌كند.

«و انّما الامام جُنّه یقاتل من ورائه و یتَّقی بِه»: امام سپر امت است؛
یعنی نفر اول صف امت است؛
و امت باید در پشت سر امام بجنگد. اگر امام درخواست جنگ کرد امت باید بجنگد؛ امام اعلان صلح کرد امت باید صلح کند.
«یتقی به»: یعنی اگر بلایی متوجه به جانب امت باشد، از راه امام است كه می‌شود جلوی آن بلا را گرفت؛
وهكذا.

یا مثلاً حدیث معروف دیگری که از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نقل شده است؛

که فرمودند:

«قال رسول الله ص: انما الدین النصیحه قلنا لمن؟ قال لله [و لكتابه] و لرسوله و لأئمّه المسلمین و عامتهم»

(صحیح البخاری، چاپ بولاق، ج 1، ص 21 - صحیح البخاری، سه جلدی، ج 1، ص 65 - صحیح مسلم، چاپ طیبة، ج 1، ص 44)

پیامبر اکرم به تمیم داری فرمودند:
که دین تنها عبارتست از خیر خواهی. عرض کردیم برای چه کسی؟ فرمودند: برای خدا، کتاب او، پیامبر او، ائمۀ مسلمین و عموم مسلمانان.

شرح روایت::

منظور اینست که اصل دین نصیحت است؛
بدین معنی كه شخصی متدین است كه مصلحت دیگران را بیابد، بگوید و پاس بدارد.
معنای نصیحت این است.

ناصح یعنی چه؟
یعنی كسی كه مصلحت دیگری را درك می كند؛ و آنچه را كه درك می كند بیان می کند؛ خیانت نمی كند و واقع استباط خود را می گوید؛ و درمقام حفظ مصلحت دیگران است. معنای نصیحت این است؛ و شخص ناصح چنین شخصی است.

‌خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله می‌فرماید كه اصل دین نصیحت است.

یعنی كسی متدین نمی شود مگر اینكه ناصح باشد. شخصی که مسلمان است، مسلمان واقعی نمی شود مگر این که مصلحت را درک کند؛ و پاسدار مصالح باشد.

حال برای چه کسی باید ناصح باشد؟

«قال لله و لكتابه و لرسوله و لأئمّه المسلمین و عامتهم»: شخص مسلمان نیست مگر آن که مصلحت خدا را پاس بدارد.
پاسداری مصلحت خدا یعنی این كه او اهتمام در تثبیت هر چیزی داشته باشد كه به صلاح دین الهی و احكام الهی است؛
سعی درنگهداری و ابقاء مصالح الهی داشته باشد؛ ‌و نیز وظیفۀ خود بداند که هر چه را به زیان احكام الهی است دور و دفع كند.
نسبت به #مصالح_كتاب_خدا كه قرآن مجید باشد، پاسدار باشد.
نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله به همین نحو ناصح باشد.
در زمان خود حضرت صلی الله علیه و آله از آنچه مصلحت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله می داند پاسداری كند.
بعد از ایشان به لحاظ امتداد رسالت آن حضرت، پاسدار رسول و رسالت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله باشد.

«ولائمّة المسلمین»: و پاسدار مصالح ائمۀ مسلمین باشد. «و عامتهم»: وهم چنین پاسدار مصالح عامۀ مسلمین باشد.

این طور نباشد كه مصلحت خود را از مصلحت مسلمانان جدا بداند. نگوید این كار را بكنم؛ ولو زیان به همۀ مسلمانان برساند؛
این خصلت برای یک مسلمان واقعی دیگر معنا ندارد. هر فرد مسلمان باید پاسدار مصالح عامۀ مسلمین باشد. این گونه نباشد كه با خود بگوید حالا به من سیلی نخورد؛ به هرکه خورد به من مربوط نیست. تا آنجا به من مربوط است که خودم زیان نبینم؛ و حال که من سود بردم، دیگران به من چه؟ این طور نیست.

مسلمان باید پاسدار مصالح عامۀ مسلمین باشد؛ و هكذا.

سؤالی كه بعد از این روایات مطرح می شود اینست كه پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله از چه خبر می‌دهند؟
دربارۀ چه كسی سخن می‌گویند؟

اگر بناست آن كسی كه بعد از پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله به قدرتی رسید، كلمۀ امام و لفظ امام بر او صادق نباشد،
پس پیامبر صلی الله علیه و آله دربارۀ چه سخن می‌گویند؟

این فرمایش رسول الله صلی الله علیه و آله را ما نمی‌توانیم آن گونه تفسیر بكنیم كه اگر بعد از من ابوبكر را روی منبر می‌دیدید،
هم چنان كه باید نسبت به من كه مصداق «لرسوله» هستم، ناصح باشید، باید نسبت به ابوبکر هم ناصح باشید؛
چون او همانگونه که در عناوین قبل بیان شد،
مصداق «لائمة المسلمین» است!!

نه خود ابی بكر چنین ادعایی داشت و می گفت من «امام المسلمین» هستم؛
و نه آنهائی که بوبكری بودند به او
«یا امامَ المسلمین» می گفتند.
كسی به او امام المسلمین نمی گفت.

آیا والعیاذ بالله خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله شوخی می كنند؟
یا این که دارند سخنی از یك واقعیت در درون جامعۀ اسلامی می گویند؟
هم چنان که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله سخن از كتاب خدا می‌گویند.
اگر والعیاذ بالله، خدا در میان ما كتابی به نام قرآن مجید نداشت، پس از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله سؤال می كنیم یا رسول الله شما می فرمائید مسلمان باید نسبت به كتاب خدا ناصح باشد؛ خدا كه كتابی ندارد.

اگر مثلاً خدا پیامبری نداشت، وقتی كه گوینده ای بگوید که شخص باید نسبت به رسول خدا ناصح باشد، آیا جای این سؤال نبود که بگوئیم خدا که رسولی ندارد؛ ما ناصح چه کسی باشیم؟

به همین منوال، اگر مسلمانی در جامعه نبود، می شد سؤال کرد كه وقتی ما عامه مسلمین نداریم، چه نصیحتی برای آنان می توان داشت؟

پس وقتی كه پیامبر اكرم فرموده اند «لائمّة المسلمین» معنای آن این است كه پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از خودشان، برای مسلمانان امام هائی را می‌شناخته اند؛
كه مسلمانها را موظف فرموده اند كه نسبت به آنها ناصح باشند؛

مخالفین ما باید پاسخ دهند:
این امامان چه کسانی بودند؟؟
یا علی یا اول مظلوم ای یگانه مظلوم ماسوی

جوان فروم...
ما را در سایت جوان فروم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حمید قلی خانی javanforum بازدید : 228 تاريخ : شنبه 4 آبان 1398 ساعت: 11:41