سیاه ترین روز تاریخ!

ساخت وبلاگ
روز شمار شهادت رسولخدا صلی الله علیه و آله《17》
قرطاس

سیاه ترین روز تاریخ!!

در روز پنجشنبه ۲۴ صفر سال ۱۱ هجری قمری، ۷ خرداد ۱۱ هجری شمسی ،
۲۳ می سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟؟

.بیماری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شدت یافته است ، آن چنان که حضرت از بیماری شِکوه می‌کنند ؛
رسول خدا بار دیگر به حرکت سپاه اسامه تأکید می‌کنند ، اما لحظاتی بعد می بینند که ابوبکر و عمر و طلحه به همراه تعدادی از اصحاب که باید هم اکنون در سپاه باشند ،
در خانه ایشان جمع شده اند!!

……رسول خدا صلی الله علیه و آله با عتاب می‌فرمایند:

"چرا همراه با سپاه حرکت نمی‌کنید ؟"

ابوبکر می گوید:

من آنجا بودم و برای تجدید دیدار شما آنجا را ترک کردم!!

عمر عذر می‌آورد:

دوست نداشتم خبر شما را از دیگران بشنوم!!

... پیامبر صلی الله علیه و آله متأثر می‌شوند و چند بار می‌فرمایند:

سپاه اسامه را حرکت دهید " ، "سپاه اسامه را حرکت دهید"

گویا تنها ابوبکر به همراه چند نفر خانه پیامبر را ترک می‌کنند ؛
و به نظر نمی آید مقصد آنان سپاه اسامه در جُرف باشد ؛

و با وجود تأکید پیامبر اکثر آنان که باید به سپاه می پیوستند , هم چنان نشسته اند و خود را نگران نشان می‌دهند!!!

▪️با توجه به آن که حال عمومی رسول خدا امروز - پنج شنبه - بدتر از قبل شده است ،
آنان میخواهند مطمئن شوند که در نبود پیامبر صلی الله علیه و آله ، حکومت به دست کسی دیگر - یعنی شخص امیرمؤمنان علیه السلام - نخواهد افتاد ؛
آری !
آنان انتظار وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله را می‌کشند؛

پیامبر خدا که چنین می بینند ،
سر از بستر بیماری بر می دارند و می‌فرمایند:

" دوات و كَتِفی(۱) بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که با تمسک به آن هیچ گاه پس از من گمراه نشوید ."

عده ای برمی خیزند تا وسایل نوشتن بیاورند …

اما عمر مانع آنها می شود و می‌گوید:

چیزی نیاورید که بیماری بر این مرد غلبه کرده و هذیان می‌گوید , نزد شما قرآن است و کتاب خدا ما را کافی است!!

برخی بر سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله تأکید می کنند و عده ای به طرفداری از عمر می‌پردازند ؛

در منزل پیامبر سروصدا بالا می‌گیرد ؛
طرفداران عمر با فریاد و سر و صدا مانع از اجرای دستور می‌شوند ؛

رسول خدا سلام الله علیه و آله ، ناراحت می شوند و می‌فرمایند:

" از کنار من برخیزید که خانه انبیاء جای قیل و قال نیست ."

عده ای می گویند :
وسایل نوشتن را نیاوریم ؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می‌فرمایند:

" بعد از این سخنان چیزی نخواهم نوشت ؛ تنها وصیت میکنم که با اهل بیت من خوشرفتاری کنید ."

...حاضران که مطمئن می شوند ، پیامبر صلی الله علیه و آله وصیت خویش را نمی نویسند ، خانهء رسول خدا را ترک می کنند ؛

...از این پس همگان در می یابند که حکومت به آسانی به امیرمؤمنان علیه السلام نخواهد رسید!

عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و پسرش فضل که همراه با امیرالمومنین علیه السلام و دیگر اهل بیت علیهم السلام همچنان در خانهء رسول خدا نشسته اند ، نگران آینده می‌شوند ؛

آنان میدانند که خلیفهء واقعی رسول خدا جز امیرمؤمنان علیه‌السلام نیست ، اما از سوی دیگر تلاش بی وقفهء توطئه گران و اهل صحیفه(*) را می بینند ، از همین روی عباس از پیامبر می پرسد :

➖ای رسول خدا ، اگر امر خلافت به ما می رسد ، ما را بشارت دهيد و اگر در این راه شکست می خوریم ، ما را آگاه ساز.

پیامبر رو به امیرمؤمنان می کنند و آگاهانه می فرمایند :

" شما پس از من مورد ظلم واقع می‌شوید."

.در انتهای همین روز ، پس از آنکه خانهء پیامبر صلی الله علیه و آله خلوت می‌شود ،
رسول خدا به امیرالمومنین می فرمایند که هدف از نگارش آن نامه چیزی جز تأکید بر ثقلین و توصیهء خلیفهء بر حق الاهی - امیر مؤمنان علیه السلام -
و گواهی گرفتن از حاضران نبوده است...(۲)

عبدالله بن عباس - فرزند دیگر عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله - که ماجرای فوق را نقل می‌کند ،
با بردن اسم پنجشنبه گریان می‌شود و میگوید :

روز پنجشنبه ؟ و چه روزی بود روز پنجشنبه ؟ او ادامه می دهد : مصیبت و همهء مصیبت آن بود که مانع نگارش وصیت توسط پیامبر شدند.(۳)

...این ماجرا به حدی روشنگر است که در طول تاریخ ، بسیاری از محدثان و مورخان اهل تسنن که داستان قلم و دوات را نقل کرده اند ،
یا نام خلیفه را حذف کرده و داستان را به صیغهء مجهول بیان کردند و یا جملهء خلیفه را نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله تغییر داده اند ؛

جالب آنکه عمر بن خطاب - سال ها بعد ، در زمانی که خلافت کاملا تثبیت شده بود - به روشنی ، علت سخن خویش را - به عبدالله بن عباس -
می گوید :

"پیامبر در بیماری خویش می‌خواست به نام علی تصریح کند ، اما من به جهت محبت و حفظ اسلام ، از نوشتن آن وصیت ، جلوگیری کردم ."(۴)

سپاه اسامه ، هم چنان در یک فرسخی مدینه ، بر جای خویش استوار است!!!!!!

1⃣ در عربستان آن زمان نوشته ها بر روی استخوان کتف شتر ، پوستهء درخت نخل ، سنگ صاف و پوست حیوانات می نوشتند : مجمع البحرین ۱۱۰/۵
(*) لقبی برگرفته از خطابهء غدیر که پیامبران با این عبارت به منافقان اشاره کردند ; برای دریافت اطلاعات بیشتر به پست های قبلی از همین عنوان رجوع کنید.
2⃣ کتاب سلیم بن قیس ۶۵۸/۲
3⃣ صحیح بخاری ۳۱،۶۵،۶۶/۴ و ۱۳۷/۵
4⃣ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۲۰/۱۲

یا رسول الله یا علی ای یگانه مظلوم هستی

جوان فروم...
ما را در سایت جوان فروم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حمید قلی خانی javanforum بازدید : 193 تاريخ : شنبه 4 آبان 1398 ساعت: 11:41