میلا د با سعادت وجود مقدس موسی بن جعفر علیهما السلام تهنیت

ساخت وبلاگ

ج: میلا د با سعادت وجود مقدس موسی بن جعفر علیهما السلام تهنیت

زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار) ؛ ؛ ص4

زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار)، ص: 4

(شرح زندگى امام ابو ابراهيم موسى بن جعفر عليه السّلام)

بخش اول ولادت و مدت زندگى امام عليه السّلام

اعلام الورى: حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام در سال 128 هجرى در ابواء «1» هفتم ماه صفر متولد گرديد و سال 183 پنج روز به آخر رجب در زندان سندى بن شاهك در بغداد از دنيا رفت.
بعضى گفتهاند: پنجم رجب سال 183 از دنيا رفت و در آن موقع 55 سال داشت، مادرش كنيزى فرزنددار بنام حميده بربريه بود او را حميده پاك نهاد ميگفتند. مدت امامت آن جناب 35 سال بود كه در بيست سالگى بامامت رسيد.
در زمان امامت موسى بن جعفر عليه السّلام منصور دوانيقى حكومت ميكرد پس از او پسرش مهدى ده سال زمامدار بود، بعد از مهدى پسر او هادى بنام موسى بن محمّد يك سال و يكماه حكومت داشت. بعد خلافت در اختيار هارون پسر محمّد كه مشهور به رشيد بود قرار گرفت. پانزده سال پس از حكومت هارون موسى بن جعفر عليه السّلام بوسيله سم در زندان سندى بن شاهك از دنيا رفت. در مدينة السلام (بغداد) در قبرستان معروف به قبرستان قريش دفن شد. «2» بصائر الدرجات- ج 9 ص 129- ابو بصير گفت: سالى كه موسى بن جعفر عليه السّلام
______________________________
(1) ابواء منزلى است بين مكه و مدينه از دهات اطراف مدينه است كه آمنه مادر پيغمبر اسلام در آنجا دفن شده.
(2) در ارشاد مفيد مىنويسد: شش روز قبل از تمام شدن ماه رجب موسى بن جعفر شهيد شد و در غرب بغداد در قبرستان معروف بقبرستان قريش دفن شد و باب الحوائج گرديد.

زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار)، ص: 5

متولد شد من در خدمت حضرت صادق عليه السّلام بودم، وارد ابواء كه شديم امام براى ما و اصحاب سفرهاى مرتب و عالى ترتيب داد مشغول غذا خوردن بوديم كه حميده پيغام داد حالت زايمان بمن دست داده طبق دستور شما كه فرموده بودى در هنگام تولد اين فرزند شما را مطلع كنم اينك اطلاع دادم.
حضرت صادق عليه السّلام با شادى و خوشحالى از جاى حركت كرد طولى نكشيد كه با خنده و خوشحالى تمام آستين بالا زده بود برگشت. گفتم: خدا شما را خندان داشته باشد و چشمتان روشن باد، بالاخره چه شد كار حميده؟ فرمود: خدا بمن پسرى عنايت فرمود كه بهترين موجود روى زمين است. جريانى را حميده برايم نقل كرد كه من خود از او بهتر ميدانستم.
عرض كردم: آقا، حميده چه گفت؟ فرمود: حميده ميگفت: هنگام تولد با دو دست روى زمين آمد و سر بسوى آسمان بلند نمود باو گفتم اين نشانه پيامبر و جانشينان بعد از او است.
عرضكردم: چطور اين علامت امام مىشود؟ فرمود: در شبى كه نطفه پدر بزرگم بسته شد هنگام خواب شخصى پيش پدر بزرگ پدرم آمد و ظرفى زلالتر از آب و سفيدتر از شير و نرمتر از كره و شيرينتر از عسل و سردتر از يخ آورده بايشان داد، گفت: پس از آشاميدن با همسر خود همبستر شو. پدر بزرگ پدرم با شادى از جاى حركت كرد و آميزش نمود در آن شب نطفه جدم بسته شد.
در شبى كه نطفه پدرم بسته شد نيز شخصى آمد همان شربت را براى جدم آورد و او را وادار بهمبستر شدن نمود با شادى همبستر شد نطفه پدرم منعقد گرديد در شب انعقاد نطفه من نيز شخصى همان شربت را براى پدرم آورد و او را مأمور به آميزش نمود، پدرم با شادى و سرور همبستر شد نطفه من منعقد گرديد. شبى كه خودم نطفه اين فرزند را بستم شخصى آمد همان طور كه بپدر و جد و پدر بزرگ پدرم شربت داده بود بمن نيز داد و مرا به آميزش مأمور كرد با شادى و سرور كه ميدانستم خداوند چه نعمتى بمن عنايت ميفرمايد همبستر شدم و نطفه اين فرزندم

زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار)، ص: 6

منعقد شد، اينك به شما اطلاع ميدهم بخدا قسم او امام شما بعد از من است.
محاسن برقى همين خبر را در ج 2 ص 314 نقل ميكند، دنباله خبر چنين اضافه مىشود وقتى فرمود اين امام شما است بعد از من. مينويسد: امام عليه السّلام فرمود نطفه امام اين طور بسته مىشود. وقتى نطفه در رحم قرار گرفت پس از چهار ماه كه روح در آن دميده شد خداوند فرشتهاى بنام حيوان را ميفرستد بر بازوى راستش مينويسد:
«وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ» هنگام تولد دو دست خود را روى زمين ميگذارد و سر به آسمان بلند ميكند.
وقتى دست بر روى زمين نهاد يك منادى از عرش از طرف خداى بزرگ از افق اعلى او را بنام و نام پدرش ميخواند: فلاني پسر فلان كس (سه بار اين حرف را تكرار كرد) بواسطه عظمت آفرينشت ترا برگزيده خود و صاحب اسرار و مخزن دانش انتخاب نمودم و امين وحى و جانشين من در زمينى، رحمت خود را اختصاص دادهام بتو و هر كه تو را دوست داشته باشد و بهشت جاويد و حوريه و غلمان را به آنها بخشيدم. بعزت و جلالم سوگند هر كه با تو دشمنى ورزد بشديدترين عذاب خود گرفتارش ميكنم گر چه در دنيا روزى فراخ باو بدهم.
وقتى نداى منادى تمام شود او جواب ميدهد در همان حالى كه دستهاى خود را روى زمين گذاشته ميگويد: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» وقتى اين جواب را داد خداوند دانش پيشينيان و آيندگان را باو ميبخشد و شايسته زيارت روح در شب قدر ميگردد.
گفتم مگر روح همان جبرئيل نيست. فرمود نه. روح مخلوقى است بزرگتر از جبرئيل زيرا جبرئيل از ملائكه است روح از ملائكه بزرگتر است مگر توجه باين آيه ندارى كه خداوند ميفرمايد: تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فرود مىآيند ملائكه و روح.
محاسن برقى: منهال قصاب گفت: من از مكه بطرف مدينه رهسپار شدم گذارم بابواء افتاد و آن روز براى حضرت صادق در ابواء فرزندى متولد شده بود

زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار)، ص: 7

من يك روز جلوتر از ايشان بمدينه وارد شدم.
امام صادق وقتى بمدينه رسيد سه روز مردم را اطعام كرد من نيز جزو كسانى بودم كه از اطعام آن جناب استفاده نمودم هر روز كه ميرفتم آنقدر غذا ميخوردم كه كاملا سير ميشدم تا فردا ديگر چيزى نميخوردم، اين سه روز كارم همين بود كه يك مرتبه بيشتر غذا ميل نميكردم.
خرايج- عيسى بن عبد الرحمن از پدر خود نقل كرد كه پسر عكاشة بن محصن اسدى خدمت حضرت باقر رسيد. امام صادق عليه السّلام نيز ايستاده بود مقدارى انگور براى عكاشه آوردند. حضرت صادق فرمود: پيرمرد كهنسال و بچه كوچك انگور را يك دانه يك دانه ميخورد كسى كه خيال ميكند سير نميشود سه تا چهار تا ميخورد ولى تو دو تا دو تا بخور كه مستحب است.
بحضرت باقر عرض كرد: چرا حضرت صادق را داماد نميكنى موقع دامادى اوست در جلو امام كيسهاى پر از دينار قرار داشت كه آن مهر شده بود فرمود:
بزودى بردهفروشى از اهل بربر وارد منزل ميمون خواهد شد كنيزى از او برايش بهمين دينارهائى كه در اين كيسه است ميخرم.
مدتى گذشت روزى خدمت آن جناب رسيديم فرمود: آن برده فروشى كه گفته بودم آمده اكنون با همين كيسه پول از او يك كنيز بخريد. ما رفتيم پيش برده فروش گفت هر چه كنيز داشتم فروختم فقط دو كنيز ديگر باقى مانده كه هر دو مريض هستند يكى از آنها نزديك به بهبودى است. گفتم بياور آن دو را ببينم.
هر دو كنيز را آورد. گفتيم همين كنيزى كه بيماريش بهتر شده چند ميفروشى؟
گفت هفتاد دينار گفتيم كمتر كن. گفت از هفتاد دينار كم نميكنم. گفتيم:
بهر مبلغى كه در اين كيسه پول هست ميخريم نميدانيم در اين كيسه چقدر است.
مرديكه مويهاى سر و ريشش سفيد بود حضور داشت او گفت مهر از كيسه برداريد و بشماريد. برده فروش گفت: باز نكنيد اگر يك شاهى از هفتاد دينار كمتر باشد نميدهم، آن پيرمرد گفت شما باز كنيد.

زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار)، ص: 8

كيسه را گشوديم و شمرديم درست هفتاد دينار بدون كم و زياد. كنيز را برديم خدمت حضرت باقر عليه السّلام، امام صادق نيز حضور داشت جريان را عرض كرديم، حمد و سپاس خدا را بجاى آورد بكنيز فرمود اسم تو چيست؟ جواب داد:
حميده. فرمود پسنديده هستى در دنيا و شايسته هستى در آخرت اكنون بگو ببينم بيوه هستى يا بكر گفت بكر هستم.
فرمود: چطور ممكن است بكر باشى با اينكه هر كنيزى كه بدست اين برده فروشان بيافتد او را سالم نميگذارند. گفت نسبت بمن نيز همين تصميم را داشت ولى هر وقت نزديك ميشد خداوند پيرمردى كه موى سر و صورتش سفيد شده بود بر او مسلط ميكرد مرتب بچهرهاش مينواخت تا از تصميم خود منصرف ميشد چندين مرتبه اين كار را كرد كه او را مانع شد.
حضرت باقر بامام صادق فرمود: جعفر اين كنيز را داشته باش كه براى تو از او بهترين فرد روى زمين بنام موسى بن جعفر متولد خواهد شد.
كافى- معلى بن خنيس گفت: حضرت صادق فرمود حميده پاك و پاكيزه از كثافات چون شمش طلا پيوسته فرشتهها نگهبان او بودند تا رسيد بدست من اين لطفى بود كه خدا نسبت بمن و جانشين من نمود.
در كشف الغمه مىنويسد: در ابواء سال 128 متولد شد. بعضى گفتهاند 129 مادرش كنيزى بربرى بنام حميده بود و در سال 183 پنج روز به آخر رجب مانده از دنيا رفت بنا بقول او پنجاه و پنج سال داشت و بقول دوم پنجاه و چهار سال.
اعلام الورى- ص 298- مينويسد: هشام بن احمر گفت حضرت صادق عليه السّلام در روز گرمى مرا فرستاد پيش مردى افريقائى برده فروش. فرمود: كنيزى باين نام و نشان دارد او را ميخرى. به برده فروش مراجعه كردم آنچه امام فرموده بود نزد او نبود برگشتم و جريان را عرض كردم. فرمود: برگرد كنيز همان جا است.
باز پيش برده فروش رفتم قسم خورد كه هر چه كنيز داشته بمن نشان داده

زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار)، ص: 9

بعد گفت دختركى هست كه مريض است و سرش تراشيده شده كسى باو توجهى ندارد، گفتم همان را بياور او را آورد در حالى كه از بيمارى پاهايش بزمين كشيده ميشد و تكيه بدو كنيز ديگر داشت. گفت: بخدا هر چه خواستم اين كنيز را تصرف كنم مقدورم نشد كسى كه از او خريدم نيز ميگفت كه نتوانسته با او نزديكى كند كنيز قسم خورد كه خواب ديدم ماه در دامنم نشست.
گفتار برده فروش و كنيز را براى حضرت صادق نقل كردم دويست دينار بمن داده پول را براى برده فروش بردم آن مرد گفت: اين كنيز در راه خدا آزاد باشد اگر معادل پولى كه در مغرب خريدهام بوسيله تو نفرستاده باشد.
گفتار او را براى امام عليه السّلام نقل كردم فرمود پسر احمر از اين كنيز فرزندى متولد مىشود كه بين او و خدا حجابى وجود ندارد.
شيخ مفيد- همين روايت را در ارشاد ص 328- نقل كرده از هشام بن احمر جز اينكه نوشته است: حضرت موسى بن جعفر او را فرستاد براى خريدن كنيز و او مادر حضرت رضا عليه السّلام بود.
كافى نيز سال تولد آن جناب را سال 129 و مادرش را حميده ذكر كرده.
در روضة الواعظين- هفتم صفر سال 128 تاريخ تولد آن جناب را نوشته، شهيد در دروس نيز سال 128 و 129 را ذكر كرده همان هفتم ماه صفر نوشته.

زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار)، ص: 10

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى - خسروى، موسى، زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليه السلام ( ترجمه جلد 48 بحار الأنوار)، 1جلد، اسلاميه - تهران، چاپ: دوم، 1396ق / 1355.
یاباب الحوائج الی الله یا موسی بن جعفر
جوان فروم...
ما را در سایت جوان فروم دنبال می کنید

برچسب : میلا,سعادت,وجود,مقدس,موسی,جعفر,علیهما,السلام,تهنیت, نویسنده : حمید قلی خانی javanforum بازدید : 226 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 17:25