سومین نقش مورد انتظار از سید حسن خمینی به دلیل چسبندگیاش به امام و جایگاه عالی امام در صحنه سیاست و جامعه، ایفای یک نقش درجه اول سیاسی در کشور بود که مجموعه کنشهای وی نشان داد در این نقش حتی ناموفقتر از دو نقش قبلی بوده است.
در ماجراهای بعد از سال ۸۸، او در موضع مخالفت با احمدینژاد قرار گرفت تا این حد که اساسا یکی دو سال دولت احمدینژاد را در مراسم تجدید میثاق دولت با امام همراهی نکرد که به لحاظ سیاسی، تنزل جایگاه اجماعی خود به جایگاه سیاسی مخالفان احمدینژاد تا حد این کار بچگانه بود. وی همین رفتار را با مجلس خبرگان، بعد از انتخابات خبرگان اخیر کرد. انتخاباتی که وی در آن نامزد شده بود و صلاحیتش تأیید نشده بود و در اعتراض به این رفتار، اعضای این مجلس را نیز به عنوان تولیت حرم امام، همراهی نکرد که نشان ناپختگی سیاسی او و عدم آمادگی شخصیتی برای ایفای نقش درجه اول سیاسی است.
این ناواقعگرایی و نیز ناپختگی سیاسی، البته موجب شد در اولین گام حضور سیاسی مستقیم در انتخابات خبرگان، از شرکت در آزمون علمی خبرگان با توجیه بینیازی از آزمون، سر باز بزند و به همین سبب به راحتی از گردونه رقابت خارج شود. فردی که با حساسیت نسبت به ورود به سیاست، سالها احتیاط کرده بود، اینک به سادگی این ظرفیت را از حضور مستقیم در سیاست از دست داد.
سید حسن خمینی در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری به طور مستقیم از روحانی حمایت کرد. در این باره ملاحظاتی وجود دارد. اولا سیدحسن خمینی دارای ظرفیت اجماعی برای ورود به سیاست بوده است و از این نظر با امثال ناطق نوری؛ چه ناطق ماقبل ۸۴ و چه ناطق مابعد ۸۴، تفاوت دارد. بنابراین انتخاب نوع ورود سیاسی که او را در یک جبهه تعریف کند؛ ولو اینکه ۲۳ میلیون رأی داشته باشد، و نیز وی را در برابر یک جبهه دیگر قرار دهد؛ ولو اینکه ۱۶ میلیون رأی داشته باشد، هدر دادن این استعداد است. این نقشی است که خاتمی انجام میدهد و وی ظرفیتی فراتر از او در آن جبهه ندارد.
سید حسن خمینی اگر هم میخواهد از ورود اجماعی در سیاست صرفنظر کند، لااقل باید جبههای را انتخاب کند که دارای وفاداری عاطفی و فکری و سیاسی به امام هستند و خمینی برای آنها امام است با همه لوازمش. نه جبههای که بخش قابل توجهی از آنها یا فکرا یا عملا و برخی نیز به لحاظ عاطفی از او عبور کردهاند. چون همه ظرفیت و اساسا «بود» او در سیاست، به نوه امام خمینی بودن است. در دو ماجرای اخیر یعنی انتشار صوت مرحوم منتظری و نیز اظهارنظر فاطمه هاشمی در برابر سادهزیست نبودن امام، به عینه باید دیده باشد که چه کسانی موضع او و بیت امام را حمایت، و چه کسانی آنها را تنها گذاشتند!
یک ملاحظه دیگر به مصداق مورد حمایت او، یعنی روحانی برمیگردد. این حمایت میتوانست مطلق نباشد و در کنار برخی نقدها از وی و دولتش، اما در مقایسه با سایر نامزدها بیان شود. چون با توجه به کاراکتر و ایده روحانی که به نظر، انباشتی از ویژگیهای منفی است، اینجور حمایت نامشروط، پر هزبنه است.
مثلا روحانی و بخش مهمی از کابینه او، به جای سادهزیستی، دارای زیست اشرافیاند که سخت مورد نفرت امام و فرهنگ انقلاب است. به جای تواضع و فروتنی، دارای تفرعن و خودبرتربینی منحصربفردی است که در برخورد وی با منتقدین و نیز امثال آخوندی و قاضیزاده هاشمی با خبرنگارها و بخشهای ضعیف جامعه نمود دارد.
روحانی در رقابتهای انتخاباتی نیز نشان داد شخصیتا اهل جوانمردی سیاسی نیست و حاضر است برای پیروزی، خیلی چیزها را از مروت گرفته تا اخلاق و صداقت را قربانی کند و حتی خود و سوابقش را در سی و هشت سال گذشته انکار کند و وقایع دهه شصت را برای از میدان بدر کردن رقیب، آنچنان تحریف کند که امام بشود بدهکار، و یک سازمان منفوری مثل منافقین تروریست، در جایگاه مدعی قرار بگیرند.
از لحاظ فکری نیز هسته اصلی حرفهای روحانی، همگرایی با غرب با غیرایدئولوژیک کردن سیاست خارجی و تعدیل شعار استقلال و پایین کشیدن فتیله استکبارستیزی و مستضعف نوازی جمهوری اسلامی است که نسبتش با امام روشن است.
علاوه بر همه اینها، مسئله انتحال و تقلب علمی رساله دکتری روحانی نیز مدعیان جدی دارد که رسوایی بزرگی است که دامن حمایتکنندههای او را نیز خواهد گرفت.
همه آنچه که گفته شد به معنای نامؤثر بودن سید حسن خمینی در صحنه اجتماع و سیاست ایران نیست بلکه اشارهایست به تفاوت منفی آنچه میتوانست باشد با آنچه اکنون هست.
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
@parvizamini_ir
برچسب : نویسنده : حمید قلی خانی javanforum بازدید : 221