در تفکر لیبرالیستی غرب محور؛ سرمایه سالاری به جای سرمایه گزاری بر آحاد مردم، محور تفکر مدیریت اقتصادی می شود

ساخت وبلاگ

در تفکر لیبرالیستی غرب محور؛ سرمایه سالاری به جای سرمایه گزاری بر آحاد مردم، محور تفکر مدیریت اقتصادی می شود

دکتر رضا سیمبر

تفکر لیبرالیستی غرب‌محور؛ مهم‌ترین چالش فراسوی عدالت محوری

بوروکراسی و دیوان سالاری فاسد به همراه سیستم اداری عریض و طویل، فاسد و بیمار، جناح بازی و باند بازی و وابستگی به اقتصاد نفتی از نمادهای متعارض و چالش های اصلی و جدی در مقابل اقتصاد عدالت محور است.

طرح بحث
گفتمان انقلاب اسلامی مانند همه گفتمان های انقلابی یک سری از ویژگی های خاص و ویژه مختص به خود را دارا می باشد که آن را از سایر گفتمان ها جدا و متمایز می سازد. اولین ویژگی گفتمان انقلاب اسلامی ایران دینی بودن یا اسلامی بودن آن است. به این ترتیب سایر مولفه های دیگری که دراین گفتمان مطرح می شود تحت تاثیر این مولفه قرار می گیرد. به عنوان نمونه، عدالت محوری ممکن است که در سایر نهضت های سیاسی و اجتماعی مطرح شوند، ولی عدالت محوری موجود در گفتمان انقلاب اسلامی ایران منبعث از تفکر اسلامی می باشد. در نوشتار حاضر، ضمن برشمردن ویژگی های گفتمان های انقلابی، به عدالت محوری به عنوان یکی از ویژگی های سنجشی ممیز و مشخص اشاره می شود و این بحث ارایه می گردد که پایایی گفتمان انقلاب اسلامی در کالبد نظام جمهوری اسلامی نیازمند برنامه ریزی و تدقیق در عدالت محوری موجود در این گفتمان می باشد.
گفتمان های انقلابی
گفتمان های انقلابی در سپهر سیاست و اجتماع به عنوان پاسخی قلمداد می شوند که برای کنکاش های بدیل یابی در خصوص وضع موجود و یا گفتمان غالب و حاکم صورت می پذیرد. به عبارت دیگر گفتمان ها، قالب های هنجاری، فکری و فرهنگی هستند که ارزش ها، باورها، و دیدگاه های مردم و رهبران آن ها را در خود جای می دهد.
گفتمان ها یک اشتراک بین الاذهانی را بین مردم در خصوص این ارزش ها و باورها به وجود می آورد و گفتمان انقلابی بر علیه گفتمان مستقر در جامعه بر می خیزد و آن را به چالشی سخت می کشاند. این گفتمان ها همواره نیازمند رهبری هستند که آن ها را هدایت و رهبری کند. بدون رهبری و بسیج توده های مردم گفتمان های انقلابی شکل نمی گیرند و نیاز است که د رراستای نیل به هدف و جایگزین نمودن گفتمان انقلابی به جای گفتمان موجود، این رهبری توده های مردم در قالب یک جنبش اجتماعی و سیاسی شکل بگیرد و به سرانجام مطلوب برسد. بدون رهبری، گفتمان ها قابلیت تبدیل به گفتمان های حاکم را ندارند.
گفتمان های انقلابی در مقابل گفتمان حاکم چیده می شوند، به عنوان نمونه گفتمان دینی در مقابل گفتمان سکولار، گفتمان استقلال طلبی در مقابل گفتمان وابستگی، و در این تقابل است که جوهر مایه آن ها و تفاوت هایشان با وضع موجود آشکار و هویدا می شود. در این قالب بندی متفاوت است که مردم در مقام مقایسه قرار می گیرند، اشتراک بین الاذهانی به وجود می آید و نهایتا این توانایی را می یابند که بین آن دو یک را انتخاب کنند که بدیل مدل گفتمان حاکم و مستقر است.
نکته حایز اهمیت دیگر این است که همه گفتمان های انقلابی نیازمند ظرف زمانی مختص به خود هستند و همواره نسبتا در بلند مدت اتفاق می افتند و هرگز یک شبه یا در کوتاه مدت واقع نمی گردند. مثلا اگر نقطه آغازین انقلاب اسلامی ایران را، تبعید حضرت امام به ترکیه بدانیم تا بهمن ماه پنجاه و هفت، حدود پانزده سال تا به نتیجه رسیدن این گفتمان طول کشید.
انقلابی گری و استقرار نظم جدید
گفتمان های انقلابی موفق و پیروزمند از درون خود نظم سیاسی یا نظام مختص به خود را می آفرینند، که در ساختار مندی آن ها، توده های انقلابی و معتقدان به آن انقلاب امیدوارند همان ارزشهای مشترک بین الاذهانی نهفته در آن گفتمان را که به واسطه آن ها بسیج شده و هزینه کرده بودند را متحقق ببینند. به این ترتیب هر گفتمان انقلابی پس از استقرار نظام سیاسی مختص به خود توقعات و انتظاراتی را تولید می کند که در آن فرآیند مورد سنجش و ارزیابی مردم قرار می گیرند. نظام سیاسی متولد شده مورد ارزیابی قرار می گیرد مبنی بر اینکه تا چه حدی توانسته است ارزش های بین الاذهانی ایجاد شده آن گفتمان را متحقق سازد.
بنا بر این به نظر می رسد که مستقر شدن نظام سیاسی حاصل از گفتمان انقلابی، باز به انقلابی گری نیاز دارد یعنی به انسانهای مدیر انقلابی که ارزشهای نهفته در آن انقلاب را بشناسند به آن اعتقاد داشته باشند و برای تحقق آن ها مدبران با مدیریت انقلابی عمل کنند.
از این نظر که افق تحقق یک گفتمان انقلابی، مستلزم پای بندی به اصول، آرمان ها و ارزش هایی است که در آن گفتمان انقلابی زاییده شده اند و اگر نظام سیاسی نتواند که آن ارزش های گفتمانی را متحقق کن در معرض انتقاد سخت مردم قرار می گیرد، مردمی که به طور مشترک و متحد به ارزش ها و هنجار های نهفته در آن گفتمان معتقد بوده اند.
بنا بر آن چه گفته شد، همه گفتمان ها در درون خود زیر گفتمان ها، هنجارها، باورها و ارزش هایی را به همراه دارند که در یک ارتباط و یا اشتراک بین الاذهانی بین مردم تقسیم و توزیع می شوند. علی الاصول مردم بر اساس همین ارزش ها و هنجارهاست که هزینه های انقلاب را می پذیرند و به سمت امحای گفتمان موجود و مستقر و به سمت ایجاد و آفرینش گفتمان انقلابی به حرکت و جنبش در می آیند.
دقیقا این جاست که باید دقت شود شناخت این مولفه های گفتمانی برای متولیان نظم جدی و نظام زاییده گفتمان انقلاب اسلامی بسیار حیاتی و حایز اهمیت است، تا که بتوانند آن ارزش ها را اولا پاس داشته و ثانیا برای تحقق آن ها سخت بکوشند. در حقیقت این جاست که انقلابی گری در نظم به وجود آمده نیز خود را معنا می بخشد و حایز اهمیت حیاتی می گردد.
این در حالی است که برخی را اعتقاد بر این است که پس از پیروزی انقلاب ها دیگر انقلابی گری معنا ندارد و نظام و نظم مستقر پسا انقلابی فارغ و بی نیاز از انقلابی گری است. اما اشتباه اینان عدم توجه به اشتراکات بین الاذهانی گفتمان انقلابی است. به عبارت دیگر، انقلابی گری، تلاش متولیان نظام ایجاد شده است تا مولفه های گفتمانی انقلاب را متحقق نموده و ارتقا ببخشند و با توجه به تغییر زمان و شرایط، آن ها را بر اساس نیاز های موجود متبلور و موثر سازند.
عدالت محوری و گفتمان انقلاب اسلامی
می توان گفت که اسلام خواهی بنیاد اصلی گفتمان انقلاب اسلامی ایران است. اسلام خواهی گفتمانی در مقابل سکولاریسم قرار داشته و دارد. پهلوی اول و دوم سخت کوشیدند که گفتمان سکولاریستی را در جامعه ایرانی به ثمر بنشانند که خود این تلاش به انگیزه ای جهت تحریک گفتمان اسلامی به جای گفتمان سکولار شد.
رهبری این انقلاب را نیز یک انسان فرهیخته دینی و روحانی به عهده گرفت و در میان دلایل و بهانه های سیاسی، اقتصادی، عامل دینی به اصلی ترین عامل بسیج مردم علیه گفتمان سکولاریستی پهلوی شد.
اسلام گرایی با منش سکولاریستی، لیبرالیستی و یا مارکسیستی سنخیتی ندارد، ارزش های لیبرالی سرمایه داری هم خالی از ارزش های و هنجار های عدالت محور است.
انقلاب اسلامی ایران به احیاگر گفتمان دینی در تمام دنیا به ویژه جهان اسلام تبدیل شد، به نحوی که جنبش های بیداری اسلامی در اقصا نقاط مختلف دنیا مرهون این احیاگری دینی توسط گفتمان انقلاب اسلامی است.
شاه کلید اصلی گفتمان انقلاب اسلامی در کنار استقلال طلبی، مردم سالاری دینی، عدالت محوری است. اکنون متاسفانه خیلی ها تلاش می کنند که اقتصاد دولتی را پوزیتویستی و فاقد ارزش ها و فرهنگ دینی معرفی کنند، در حالی که در گفتمان انقلاب اسلامی، اقتصاد و ارزش با یکدیگر عجین و آمیخته هستند و غیر قابل انفکاک می باشند.
عدالت محوری گفتمان انقلاب اسلامی به معنای اولویت کار اقتصادی در راستای ایجاد برابری فرصت ها ی اقتصادی برای آحاد توده های مردم است. باید تلاش شود تا بر اساس الگوی آرمانی انقلاب اسلامی، نسبت به حل مسایل معیشتی و مشکلات اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی مردم اقدام شود و باید که تلاش شایسته ای صورت بگیرد که مردم نسبت به اثر بخشی این راه ایمان پیدا کنند.
از دریچه اقتصاد مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی بالا بردن حداکثری مطلوبیت برای مصرف کننده و تامین سود هر چه بیشتر برای تولید کننده قابل قبول نیست. بالا بردن میزان مصرف گرایی هدف عالی و غایی نیست، بلکه پرهیز از اسراف و تبذیر، توجه ویژه به محرومان و تامین عدالت اجتماعی، کسب استقلال اقتصادی و تجاری از اجانب بر اساس قاعده نفی سبیل مطرح می باشد.
می توان گفت رویکرد امروزین گفتمان انقلاب اسلامی، همانا اقتصاد مقاومتی ابلاغ شده توسط مقام معظم رهبری می باشد که در شرایط تحریم و در موقعیت استمرار خصومت ها و دشمنی ها، تعیین کننده میزان رشد، توسعه و شکوفایی کشور است.
اما در این شرایط، امروزه یکی از مهم ترین چالش های فراسوی عدالت محوری در کالبد نظام جمهوری اسلامی ایران، سایه انداخت تفکر لیبرالیستی غرب محور است که در آن سرمایه سالاری محور اندیشه و عمل قرار می گیرد. سرمایه سالاری به جای سرمایه گزاری بر آحاد مردم، محور تفکر مدیریت اقتصادی می شود.
برای تحقق آرمان های عدالت طلبانه گفتمان انقلاب اسلامی، مدیران اقتصادی نظام جمهوری اسلامی ایران باید به دنبال امعان نظر و توجه دقیق به راه کار هایی باشند که سرمایه گزاری آحاد مردم در اقتصاد صورت بپذیرد و نه اینکه سرمایه گزاری خارجی محور تفکر رشد و توسعه باشد.
ناآگاهی از مفهوم عدالت محوری، یک از مهم ترین چالش های فراسوی مدیران جمهوری اسلامی می باشد. این در حالی است که ضعف در مدیریت اقتصادی، و عدم پاسخ گویی و شفافیت نیز ضربه مهلکی بر پیکره اقتصاد ما و زمینه های تامین عدالت اجتماعی وارد می نماید. در این زمینه شفاف سازی، مسئولیت پذیری، پاسخ گویی، بازرسی و نظارت و حل و فصل عادلانه دعاوی مختلف اقتصادی از بایسته های اصلی تامین عدالت اجتماعی می باشد.
دولت عدالت محور بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی دولت رفاه و ایجاد برابری فرصتها و توزیع عادلانه ثروت در کشور است. باید در مقابل رانت اطلاعاتی مقاومت کند، به اصلاح ساختاری نظام بانکی بپردازد، برابری قانونی و برابری فرصتها را با یکدیگر بیامیزد و از تجمل گرایی و اسراف سخت پرهیز کند.
دولت باید با مدیریت جهادی و ترویج فرهنگ شایسته سالاری، زمینه های مدیریت اقتصادی بهینه را فراهم آورد و به این ترتیب به سمت توزیع عادلانه منابع مالی در کشور اقدام نماید.
بوروکراسی و دیوان سالاری فاسد به همراه سیستم اداری عریض و طویل، فاسد و بیمار، جناح بازی و باند بازی و وابستگی به اقتصاد نفتی از نمادهای متعارض و چالش های اصلی و جدی در مقابل اقتصاد عدالت محور است.
اقتصاد عدالت محور نیازمند سیاست گزاری برای اصلاح الگوی مصرف است البته به گونه ای که منتهی به اعمال فشار به مردم نشود. افزایش بهره وری در تولید و کاهش قیمت تولید شده ی تولیدات، کیفیت بهتر و خدمات بیشتر در عرصه رقابت سالم اقتصادی از مستلزمات این حرکت اقتصادی مدبرانه تلقی می گردد. با تقویت تولیدات داخلی با سیاست های حمایتی تجاری و اقتصادی درست باید به سمت کاهش واردات خارجی حرکت کرد تا از تولید ملی و به ویژه تولید استراتژیک حمایت نمود.
محرومیت زدایی و مبارزه با فقر و بیکاری ترجمان اصلی عدالت محوری در گفتمان انقلاب اسلامی است. این امر با وجود نظام های حمایتی فعال مانند سیستم های بیمه ای مناسب، تحرک در اقتصاد داخلی و حمایت از صادرات کالاهای غیر نفتی متحقق می شود. در همین مجموعه تعاملات دانش بنیان با دنیا حایز اهمیت است که با افزایش واردات دانش فنی متحقق می شود.
همه این ها با بهبود فضای کسب و کار، توسعه تجارت با کشورهای دوست در منطقه، برخورداری از روحیه جهادی در دیپلماسی و سیاست خارجی و همچنین با کاهش هزینه های دولت به وسیله چابک سازی و کوچک سازی آن امکان پذیر می گردد.
دکتر رضا سیمبر
استاد تمام گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه گیلان

http://fna.ir/9Z62EX

جوان فروم...
ما را در سایت جوان فروم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حمید قلی خانی javanforum بازدید : 239 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 15:42